رسالة على الانترنت

المزيد من المعلومات

عرصه پر جنب و جوش دوار

جنب و جوش - معنی در دیکشنری آبادیس

جنب و جوش. [ جُم ْ ب ُ ] ( اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان. حرکت فراوان. و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به جنب و جوش افتاد.

Read More
معنی پر جنب و جوش - فرهنگ فارسی هوشیار

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

Read More
پر جنب و جوش - معنی در دیکشنری آبادیس

بپرس. معنی پر جنب و جوش - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.

Read More
معنی جنب و جوش واژه‌یاب

لغت‌نامه دهخدا جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان . و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به جنب و جوش افتاد. جنب و جوش دیکشنری فارسی به انگلیسی bustle, dynamism, flutter, push,

Read More
معنی جنب و جوش - لغت‌نامه دهخدا

معنی جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان . و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به جنب و جوش افتاد. انگلیسی milling, motion, stirabout, lively عربی النقد المعدني، طحن

Read More
معنی جنب و جوش - فرهنگ فارسی هوشیار

نمایش تصویر. معنی. جنب و جوش. معنی فعاليت بسيار، هيجان. انگلیسی milling, motion, stirabout, lively. عربی النقد المعدني، طحن. مرتبط جنب وجوش، ارد سازی، زنجیره سکه، حرکت، جنبش، تکان، پیشنهاد، سیر، ژست، غذایی ...

Read More
پرجنب و جوش - فارسی تعریف، دستور زبان ...

MIZAN جاي پرجنب و جوش و شادابي بود OpenSubtitles2018.v3 این پادشاه جدید حاکمی توانا و پرجنب و جوش بود. jw2019 شهر باستانی حَرّان شهری پرجنب و جوش ۲۰ jw2019 کلمبو شهری شلوغ و پرجنب و جوش با آمیزهای از زندگی

Read More
جنب و جوش in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'جنب و جوش' translations into English. Look through examples of جنب و جوش translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. Glosbe

Read More
جست‌وجوی در جنب و جوش واژه‌یاب

جست‌وجوی «در جنب و جوش» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

Read More
معنی جنب - فرهنگ فارسی هوشیار - لام تا کام

معنیپهلو. حرکت، جنب و جوش. حرکت، جنب و جوش. غريب، بيگانه. غريب، بيگانه. مترادفپهلو، جوار، سمت، كنار. متضادطاهر. انگلیسیnext, side, periphery. عربیالتالي، تالي، أقرب، تال، بعد، بعد ذلك مباشرة، ثم بعد ذلك ...

Read More

المزيد من المعلومات

حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22.  خط الخدمة: 0371-86549132.  E-mail:[email protected]  العنوان: الرقم البريدي رقم 169 Second Avenue Avenue New Avenue: Chengzhou الصين: إحصاءات الموقع الشبكي 450001.